سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

بنابر اعتراف برخی علمای رجالی اهل سنت، بخاری در زمره مدلسین می باشد...حال چگونه کتاب روایی این اهل تدلیس در نزد اهل سنت بعد از قرآن بعنوان صحیح ترین کتاب است؟


ابن حجر عسقلانی، نام بخاری را در لیست مدلسین آورده است:"23 ق س محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن المغیرة البخاری الامام وصفه بذلک أبو عبد الله بن مندة فی کلام له فقال فیه اخرج البخاری قال فلان وقال لنا فلان وهو تدلیس ولم یوافق بن مندة علی ذلک والذی یظهر أنه یقول فیما لم یسمع وفیما سمع لکن لا یکون علی شرطه أو موقوفا قال لی أو قال لنا وقد عرفت ذلک بالاستقراء من صنیعه"(1)

سبط ابن العحمی نیز نام بخاری را در کتاب"التبیین لاسماء الدلسین"آورده است:64 ت محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن المثیرة شیخ الإسلام البخاری ذکر بن مندة أبو عبد الله فی جزء له فی شروط الأیمة فی القراءة والسماع والمناولة والاجازة اخرج البخاری فی کتبه الصحیحة وغیرها قال لنا فلان وهی إجازة وقال فلان وهو تدلیس(2)

______________________
پی نوشت:

(1)طبقات المدلسین ص 24، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: مکتبة المنار - عمان - 1403 - 1983، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عاصم بن عبدالله القریوتی 

(2)التبیین لأسماء المدلسین، ح 174 شماره 64، اسم المؤلف: إبراهیم بن محمد بن سبط ابن العجمی أبو الوفا الحلبی الطرابلسی، دار النشر: مؤسسة الریان للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - 1414 - 1994، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد إبراهیم داود الموصلی

 


  
جاعلان ناشى حدیث، به جاى آنکه فقط روایاتى در فضائل افراد مورد نظر خود جعل کنند احادیثى نقل می‏کنند که در آن براى بالا بردن مقام آن افراد، مقام و منزلت رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله را پایین می‏آورند. به روایت زیر دقت کنید و ببینید که چگونه براى بالا بردن عمر، پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله را پایین آوردند:

 

عن سعد ابن أبی وقاص قال: استأذن عمر على رسول اللّه صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏سلم وعنده نساء من قریش یکلمنه ویستکثرنه عالیة اصواتهن فلما استأذن عمر قمن یبتدرن الحجاب. فاذن له رسول اللّه صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏سلم ورسول اللّه صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏سلم یضحک فقال عمر: اضحک اللّه سنک یا رسول اللّه قال: عجبت من هؤلاء اللاتى کن عندى فلما سمعن صوتک ابتدرن الحجاب. قال عمر فانت یا رسول اللّه کنت احق أن یهبن ثمّ قال: أى عدوات انفسهن! اتهبننى ولا تهبن رسول اللّه صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏سلم قلن نعم، انت افظ واغلظ من رسول اللّه صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏سلم قال رسول اللّه صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏سلم : والذى نفسى بیده ما لقیک الشیطان قط سالکا فجا إلاّ سلک فجا غیر فجک.

 

ترجمه: «پسر سعد از قول پدرش نقل مى‏کند که گفت: عمر از رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله وسلم اجازه خواست (که نزدش برود). نزد آن حضرت زنانى از قریش بودند که (با حضرتش) صحبت کرده و پرگوئى مى‏نمودند در حالى که صدایشان بلند بود. چون عمر اجازه خواست (با شنیدن صداى او) برخاسته و حجاب نمودند. رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله به عمر اجازه داد (عمر داخل شد) در حالى که آن حضرت می‏خندید. عمر گفت: همیشه خندان باشى (چه شده!) فرمود: من از این زنان تعجب مى‏کنم که چون صداى تو را شنیدند به حجاب مبادرت ورزیدند. عمر گفت: یا رسول اللّه! تو سزاوارترى که به احترام تو چنین کنند. سپس (خطاب به زنها) گفت: اى دشمنان جان خود! آیا از من حساب می‏برید و از رسول خدا صلى‏ الله ‏علیه ‏و‏آله نمی‏برید؟ گفتند: آرى، زیرا تو مردى تندخو و خشن می‏باشى (و رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله چنین نیست). پیامبر صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله فرمود: قسم به آن کس که جانم در دست او است هرگز شیطان تو را در راهى نمی‏بیند مگر آنکه راه دیگرى می‏رود.

 

صحیح بخارى، ج 4 ص 153، کتاب بدأ الخلق، باب صفة ابلیس وجنوده، و ج 5 ص 13، باب مناقب عمر، و ج 8 ص 28، کتاب الادب، باب التبسم والضحک.صحیح مسلم، ج 4 ص 1863، کتاب فضائل الصحابة، باب 2، ح 22. 

 

کلیک کنید برای بزرگنمایی

 

راوى این حدیث پسر سعد است که از قول پدرش روایت مى‏کند. حال پدرش در آنجا چه مى‏کرد نمی‏دانیم، شاید همراه عمر بود و شاید با زنها و شاید با پیامبر صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله در همان جا نشسته بود!

 

اما بررسى روایت: از اینکه گفته است که زنها مبادرت به حجاب کردند دو نکته از آن فهمیده می‏شود: اول آنکه این جریان بعد از دستور به حجاب بود و دوم آنکه قبل از ورود عمر آنها در حجاب نبودند و این یا به این علت بود که همه آنها با پیامبر صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله محرم بودند یا همه، و از جمله شخص پیامبر صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله که به نامحرمان مینگریست، گناهکار بودند. فرض اول که همه با رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله محرم بودند نمی‏تواند صحیح باشد چه آنکه جواب زنها به عمر می‏توانست این باشد که چون حضرتش با ما محرم بود حجاب لازم نبود نه آنکه بگویند که تو چنین و چنانى. مى‏ماند فرض دوم که بگوئیم همه بى حجاب نزد رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله نشسته بودند که این را هم هیچ مسلمانى -چه شیعه و چه سنى- نمی‏تواند بپذیرد.

 

از اینکه پیامبر صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله به عمر فرمود: که شیطان از تو فرار می‏کند برمی‏آید که در آن مجلس شیطان حضور داشت و به عبارت روشنتر پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله در مجلسى بود و شیطان هم بود و از حضرتش فرار نکرد ولى وقتى عمر وارد شد از او فرار کرد و معناى آن این است که شیطان از عمر بیشتر از رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله مى‏ترسد و این نیز مطلبى است که نه شیعه و نه سنى هرگز نمی‏تواند آن را بپذیرد.

 

از اینکه زنها به عمر گفتند: «أنت افظ واغلظ من رسول اللّه صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله» معناى ظاهر آن این است که تو از رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله تند خوتر و خشن‏ترى و چون این معنى خلاف قرآن است ما آن را مطابق آنچه که بعض از شارحین گفتند ترجمه کردیم. بنابراین زنهاى حاضر، که از قریش هم بودند، عمر را خوب می‏شناختند که او مردى تندخو و خشن است.

 

نتیجه اینکه اینان براى تعریف از عمر مرتکب چند خطا شدند:

 

1-جلسه‏اى که در حضور رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله تشکیل شد مجلسى شیطانى معرفى شد.

 

2- شیطان از عمر مى‏گریزد ولى از رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله نمى‏گریزد.

 

3- عمر مردى تندخو و خشن بود.

 

جالبتر از این، دو روایت است که ترمذى آن را در سنن خویش نقل کرده و هر دو را حسن و صحیح مى‏داند:

 

1-عن بریدة: خرج رسول اللّه صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏ سلم فی بعض مغازیه. فلما انصرف جاءت جاریة‏سوداء فقالت یا رسول اللّه! انى کنت نذرت إن ردک اللّه صالحا أن أضرب بین یدیک بالدف واتغنى. فقال رسول اللّه صلى‏ الله‏ علیه ‏و سلم إن کنت نذرت فاضربى وإلاّ فلا. فجعلت تضرب. فدخل ابو بکر وهى تضرب ثمّ دخل على وهى تضرب ثمّ دخل عثمان وهى تضرب ثمّ دخل عمر فالقت الدف تحت استها ثمّ قعدت علیه. فقال رسول اللّه صلى‏ الله‏ علیه ‏و سلم إنّ الشیطان لیخاف منک یا عمر. انى کنت جالسا وهى تضرب فدخل ابو بکر وهى تضرب ثمّ دخل على وهى تضرب ثمّ دخل عثمان وهى تضرب فلما دخلت أنت یا عمر القت الدف.

 

 

بریدة می‏گوید: چون رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله از یکى از جنگها برگشت زنى سیاه پوست جلو آمد و گفت: یا رسول اللّه! من نذر کردم که اگر خداوند تو را «صالح» (ظاهر باید این کلمه «سالم» باشد) برگرداند در مقابل شما دف بزنم و آواز بخوانم. رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله فرمود: اگر نذر کردى بزن وإلاّ نه. (بگذریم از اینکه نذر در معصیت جایز نیست!) او شروع به نواختن کرد. ابو بکر آمد و او همچنان مى‏نواخت. على علیه‏السلام آمد و او مى‏زد. عثمان آمد و او مى‏زد. چون عمر آمد دف را زیر پایش نهاد و بر آن نشست. رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله فرمود: هر آینه شیطان از تو می‏ترسد. من نشسته بودم او می‏نواخت ابو بکر آمد او... چون تو آمدى دف را انداخت.

 

2- أَخْبَرَنِی عَبْدُ اللهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الضَّعِیفُ قَالَ: حَدَّثَنَا زَیْدُ بْنُ حُبَابٍ قَالَ: أَخْبَرَنِی خَارِجَةُ بْنُ عَبْدِ اللهِ قَالَ: أَخْبَرَنَا یَزِیدُ بْنُ رُومَانَ، عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جَالِسًا فَسَمِعْنَا لَغَطًا وَصَوْتَ الصِّبْیَانِ، فَقَامَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَإِذَا حَبَشِیَّةٌ تَزْفِنُ وَالصِّبْیَانُ حَوْلَهَا فَقَالَ: یَا عَائِشَةُ " تَعَالَیْ فَانْظُرِی، فَجِئْتُ فَوَضَعْتُ ذَقَنِی عَلَى مَنْکِبِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَیْهَا مَا بَیْنَ الْمَنْکِبِ إِلَى رَأْسِهِ فَقَالَ لِی: «أَمَا شَبِعْتِ؟» فَجَعَلْتُ أَقُولُ: «لَا، لِأَنْظُرَ مَنزِلَتِی عِنْدَهُ إِذْ طَلَعَ عُمَرُ فَارْفَضَّ النَّاسُ عَنْهَا» فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنِّی لَأَنْظُرُ إِلَى شَیَاطِینِ الْجِنِّ، وَالْإِنْسِ قَدْ فَرُّوا مِنْ عُمَرَ» قَالَتْ: «فَرَجَعْتُ»(الکتاب: السنن الکبرى ،ج 8 ص182،المؤلف: أبو عبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی الخراسانی، النسائی (المتوفى: 303هـ)،حققه وخرج أحادیثه: حسن عبد المنعم شلبی،أشرف علیه: شعیب الأرناؤوط،قدم له: عبد الله بن عبد المحسن الترکی،الناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت،الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م)

 

عایشه می‏گوید: رسول خدا صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏آله نشسته بود. ناگاه سر و صداى بچه‏ ها را شنیدیم. حضرتش برخاست زنى حبشى می‏رقصید و پاى می‏کوبید. گفت: اى عایشه بیا و نگاه کن. من آمدم و چانه ‏ام را بر دوش رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله نهادم و ما بین دوش و سر آن حضرت نگاه میکردم. به من گفت: آیا سیر نشدى؟ آیا سیر نشدى؟ من میگفتم نه تا منزلتم را نزد او بدانم. ناگهان عمر پیدا شد. مردم از دور و بر آن زن پراکنده شدند. آن حضرت فرمود: من می‏بینم که شیاطین جن و انس از عمر فرار کردند. من نیز برگشتم.

 



 

 

نمی‏دانیم به اینگونه روایات بخندیم یا گریه کنیم که چگونه براى ساختن مدحى از عمر، رسول خدا  را در مجلسى که شیاطین جن و انس در آن حاضرند می‏نشانند آنگاه اینگونه لاطائلات را روایاتى صحیح به حساب می‏آورند. کدام انسان عاقلى می‏تواند بپذیرد که شیطان از عمر می‏گریزد ولى از رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله هیچ حسابى نمیبرد؟ کدام مسلمانى میپذیرد که رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله اجازه گناه و معصیت خدا را می‏دهد و نه تنها خود به تماشاى گناه می‏رود همسرش را هم شریک خود می‏نماید؟ آیا اهل سنت حاضرند که ما چنین نسبتهائى را به یکى از بزرگان علماى آنها، نه، بلکه به یکى از شخصیتهاى آنها بدهیم؟ آیا می‏پذیرند که گفته شود امام جماعت مسجد النبى یا مسجد الحرام و پایین‏تر از آن دست به چنین عملى زد؟

 

آرى، این است نمونه‏ اى از روایات کتابى که در ابتداى آن این نوشته به چشم می‏خورد: «من کان فی بیته هذا الکتاب فکانما فی بیته نبى یتکلم»

یعنى: هر که در خانه‏اش این کتاب (سنن ترمذى) باشد گوئیا پیامبرى در خانه‏اش تکلم می‏کند! کدام پیامبر حاضر! !!می‏شود که به رسول گرامى اسلام صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله چنین افترائى بزند.


  
امام قرطبی ، مفسر نامدار اهل سنت در تفسیر معتبر الجامع لأحکام القرآن می نویسد:
 
وقالت عائشه فی الفأرة : ما هی بحرام .
 
عائشه گفته : خوردن موش حرام نیست !!!!
 
 
 
 

  
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه :
از دلایلی که اهل سنت و خاصه وهابیون ، برای اثبات کفر شیعه به آن استناد می‌کنند ، لعن صحابه است ؛ آنان ادعا می‌کنند که شیعیان تمامی صحابه را لعن کرده و اگر کسی ، یکی از اصحاب رسول خدا (صلى الله علیه وآله) را لعن نماید ، به آن‌ حضرت جسارت کرده است و کسی که به ایشان جسارت نماید ، کافر و مستحق قتل است !!!
شگفت آور این است که  فقهای اهل سنت در بسیاری موارد فتوى داده‌اند که اگر کسی به ابوبکر و عمر دشنام داد مستحق قتل است ، ولی نسبت به کسی که علی بن أبی طالب (علیه‌السلام) را لعن کند نه تنها چنین حکمی نداده‌اند ، بلکه بسیاری از کسانی که به امیر مومنان دشنام داده و یا با حضرت جنگیده‌اند ، در نزد اهل سنت مورد وثوق و احترام و اعتماد هستند !
سخنان علمای اهل سنت در مورد شیعه و سب صحابه :
در ابتدا سخن عده‌ای از علمای اهل سنت و وهابیت را در این زمینه نقل می‌کنیم :
ابن تیمیه :
او می‌گوید :
لا ریب أنه لا یجوز سبّ أحد من الصحابة لا علی ولا عثمان ولا غیرهما، ومن سب أبا بکر وعمر وعثمان فهو أعظم اثما ممن سب علیاً . وإن کان متأولا فتأویله أفسد من تأویل من سب علیاً ، وإن کان المتأول فی سبهم لیس بمذموم لم یکن اصحاب معاویة مذمومین، وإن کان مذموماً کان ذم الشیعة الذین سبوا الثلاثة أعظم من سب الناصبة الذین سبوا علیاً وحده، فعلى کل تقدیر هؤلاء أبعد عن الحق.
 منهاج السنة النبویة  ج 4   ص 46 ، اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم
شکی نیست که سب هیچ یک از صحابه جایز نیست ؛ نه دشنام به علی و نه عثمان و نه غیر آن دو ؛ و کسی که به ابوبکر و عمر و عثمان دشنام دهد ، گناه او بیشتر از کسانی است که به علی دشنام می‌دهند !
و اگر برای کار خود توجیهی داشته باشد ، توجیه او باطل‌تر از توجیه کسانی است که به علی دشنام می‌دهند ! و کسانی که برای این دشنام دادن به آنها توجیهی داشته‌اند ، مورد نکوهش نیستند .
لشکریان معاویه مورد نکوهش نیستند ؛ و اگر برای آنان نکوهشی باشد ، نکوهش شیعه که به خلفای ثلاثه دشنام می‌دهند ، بیشتر از ناصبی است که تنها به علی دشنام می‌دهد !
در هر صورت کسانی که به خلفای ثلاثه دشنام می‌دهند از حق دورتر هستند !
احسان الهی ظهیر :
 او در کتاب الشیعة واهل البیت می‌گوید :
علی بن أبی طالب الذی لا یرضى أن یشتم اهل الشام ومحاربه معاویة بن ابی سفیان ویمنع صحبه عن ذلک ، هل یتوقع منه انه یرضى بلعن اهل المدینة ، مدینة النبی  (ص)، وشتم اصحاب النبی ورحمائه واصهاره؟
الشیعة وأهل البیت ص 211
علی بن ابی طالب که راضی نمی‌شد به اهل شام و دشمنانش معاویة بن ابی سفیان دشنام داده شود ، و جلوی این کار را می‌گرفت ، آیا می‌توان از او توقع داشت که به لعن اهل مدینه ، مدینه رسول خدا (صلى الله علیه وآله) و دشنام به اصحاب ایشان و دوستدارانش و بستگان سببی (داماد و پدرزن) آن حضرت راضی شود ؟
دکتر ناصر القفاری :
دکتر ناصر القفاری عضو هیئت تدریس دانشگاه محمد بن سعود می‌نویسد :
اعترفت کتب الشیعة أنّ ابن سبأ اوّل من أظهر الطعن فی ابی بکر وعمر وعثمان والصحابة وتبرأ منهم، وادعى انّ علیاً أمره بذلک وأراد علیّ قتله لطعنه فی الصحابة
 اصول مذهب الشیعة  2 : 768، (ط. الثالثة: 932، عبد الله الجنید ـ حوار بین السنة والشیعة : 50 ـ 52 ، عن المقالات والفرق : 20
کتاب‌های شیعه اعتراف کرده است که ابن سبا ، اولین کسی بود که به ابوبکر و عمر و عثمان و صحابه ایراد گرفته و از آنان بیزاری جست ؛ و ادعا کرد که علی او را به این کار دستور داده است ؛ علی نیز خواست او را به خاطر اشکال گرفتن به صحابه بکشد !
دکتر مصطفی حلمی :
دکتر مصطفى حلمی ، استاد فلسفه در دانشگاه ام القری مکه ، می‌گوید :
 تصرّ ایران على سب الصحابة ، وفی مقدمتهم ابو بکر وعمر وعثمان ، وعدم الاعتراف بشرعیة خلافتهم.
 نظام الخلافة ص 8
ایران اصرار بر دشنام به صحابه دارد ، و پیشاپیش همه آنها ، ابوبکر و عمر و عثمان هستند ؛ همچنین ایران اصرار بر قبول نکردن مشروعیت خلافت آنها دارد .
دکتر محمد أمحزون :
دکتر محمد امحزون ، استاد تاریخ اسلامی در دانشگاه مولى إسماعیل شهر مکناس مغرب
می‌گوید :
ومن بدع الشیعة العقدیة شتم الصحابة وسبّهم ، بل وتکفیرهم الذی أصبح من لوازم اصول مذهبهم . ویرجع ذلک حسب زعمهم لمخالفة الصحابة النص المزعوم على إمامة علیّ وبذلک یکفّرون الصحابة بترکهم بیعة علیّ (رضی الله عنه) ویتبرأون منهم إلا نفراً قلیلا.
تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة 2 : 283 ، 338.، رسالة الدکتورة للدکتور محمد أمحزون، جامعة محمد الأوّل ـ المغرب، کلیّة الآداب والعلوم الانسانى، بإشراف الدکتور فاروق حمادة.
یکی از بدعت‌های عقیدتی شیعه ، دشنام و بدگویی از صحابه و حتی تکفیر آنها است ، که یکی از لوازم اصول دین آنها شده است ! و علت اینکار به گمان آنها ، مخالفت صحابه با سخن رسول خدا در مورد امامت علی است و به همین سبب ، صحابه را به خاطر بیعت نکردن با علی تکفیر می‌کنند و از عموم آنها جز گروهی اندک بیزاری می‌جویند .
همچنین در جای دیگر می‌گوید :
السبّ المذکور هو ما اصبح یسمیه البعض فی العصر الحاضر بالنقد العلمی لتأریخ الصحابة ، وهو بعینه السبّ الذی سبّ به السبئیة والروافض والخوارج والمعتزلة والزنادقة اصحاب رسول الله (ص) وهو السبّ الذی دسه الرواة الکذابون خصوصاً الشیعة.
همان مصدر ج 1 ص 142
این دشنام ، همان چیزی است که در عصر ما آن را نقد علمی تاریخ صحابه می‌نماند ! و این همان دشنام است که طرفداران عبد الله بن سبا و روافض و خوراج و معتزله و زنادقه اصحاب رسول خدا (صلى الله علیه وآله) را به همین صورت دشنام می‌دادند ؛ و این همان دشنامی است که راویان دروغ‌گو ، و به خصوص شیعه ، در میان روایات وارد کردند !
و نیز می‌گوید :
عندما کثر سب الصحابة ـ من الشیعة ـ وضعت أحادیث فی فضلهم او فی فضل جمع منهم.
همان مصدر ج 1 ص 54
هنگامی که دشنام به صحابه توسط شیعه زیاد شد ، عده‌ای در مقابل در فضیلت گروهی از صحابه یا همه آنها روایت جعل کردند !
دکتر غالب عواجی :
دکتر غالب بن علی عواجی عضو هیئت تدریس دانشگاه اسلامی مدینه می‌گوید :
انّ کتبهم مملوءة بالسب والطعن فی الصحابة ، لا یستثنون الاّ خمسة منهم ، وقیل سبعة عشر من مجموع ذلک العدد الضخم من الصحابة
 فرق معاصرة ج 1 ص 247
 کتب شیعه پر است از دشنام و طعن به صحابه ، و جز پنج نفر و یا هفده نفر را از این مجموعه بزرگ از صحابه استثنا نمی‌کنند !
همچنین در جای دیگر می‌نویسد :
لا فائدة للاسلام والمسلمین من شخص یدعی الاسلام ثم یلعن الصحابة ویکفرهم ویحکم علیهم بالردة.
همان مصدر ج1 ص 171
کسی که ادعای اسلام دارد اما صحابه را لعن کرده و آنان را کافر دانسته و سپس حکم به ارتداد آنان می‌کند ، هیچ فائده‌ای برای اسلام و مسلمین ندارد .
فتوای بن جبرین در مورد کفر شیعه :
او که از بزرگترین علمای وهابی و از مفتیان عربستان سعودی بود ، می‌گوید :
فالرافضة بلا شکّ کفّار لأربعة أدلة :
الأول: طعنهم فی القرآن... .
الثانی: طعنهم فی السنّة وأحادیث الصحیحین ، فلا یعملون بها ؛ لأنّها من روایة الصحابة الذین هم کفّار فی اعتقادهم، حیث یعتقدون أنّ الصحابة کفروا بعد موت النبی صلى اللّه علیه وسلم إلاّ  علیّ وذرّیته ، وسلمان وعمّار ، ونفر قلیل ، أمّا الخلفاء الثلاثة، وجماهیر الصحابة الذین بایعوهم فقد ارتدّوا ، فهم کفّار ، فلا یقبلون أحادیثهم ، کما فی کتاب الکافی وغیره من کتبهم .
الثالث : تکفیرهم لأهل السنّة... .
الرابع : شرکهم الصریح بالغلّو فی علیّ وذرّیته ، ودعاؤهم مع اللّه.
 اللؤلؤ المکین من فتاوى فضیلة الشیخ ابن جبرین ص39.
شیعیان ، بدون شک به چهار دلیل کافر هستند :
1- به قرآن اشکال وارد می‌کنند ! ...
2- به سنت و روایات صحیحین اشکال وارد کرده و به آنها عمل نمی‌کنند ! چون این روایات را صحابه‌ای که در نظر آنها کافر هستند ، نقل کرده‌اند ؛ زیرا آنان اعتقاد دارند که همه صحابه بعد از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) کافر شدند ، جز علی و خاندان او و سلمان و عمار و گروهی اندک ؛ اما خلفای سه‌گانه و همه صحابه که با او بیعت کردند ، مرتد شدند ؛ و به همین سبب روایات آنان قابل قبول نیست ! همانطور که در کافی و غیر آن از کتب شیعه آمده است !
3- اهل سنت را کافر می‌دانند !...
4- صریحا مشرک شده و در مورد علی و خاندان او غلو کرده و آنان را به همراه خدا می‌خوانند !
شیخ عادل کلبانی:
شیخ عادل الکلبانی ، امام جمعه مسجد الحرام در مصاحبه‌ای که با شبکه بی بی سی داشت ، عنوان کرده بود که :
لا أستطیع أن أقول عن شخص یعلم مکانة أبی بکر رضی الله عنه، ثم یسبه و یتقرب إلى الله ببغضه و التحذیر منه و لعنه أنه مسلم، ... ، هذا لا شک فی کفره.
من نمی‌توانم بپذیرم کسی که جایگاه خلیفه اول را می‌داند ، او را ناسزا می‌گوید و با بغض و عداوت او، به خداوند تقرب می‌جوید و او را لعن می‌کند ، من به چنین فردی، نمی‌توانم مسلمان بگویم و شکی در کفر او نیست.

  
   مدیر وبلاگ
جواب دادن به شبهه ها
من فردی هستم که خود را نوکر مهدی می نامم عاشق مهدی اما دلش را خیلی شکستم امیدوارم که منتقم آل عبا بیاید و از قاتلین مادر انتقام بگیرد به امید آن روز صلوات...
نویسندگان وبلاگ -گروهی
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :19
بازدید دیروز :6
کل بازدید : 210586
کل یاداشته ها : 43


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ