بسم الله الرحمن الرحیم
برادر عزیز سلام : امیدوارم خداوند به همه ی ما توفیق درک صحیح مطالب و دوری از تعصب کورکورانه را عنایت فرماید .
فرموده بودید سابقه ی حضرت ابوبکر درخشان است آدم را باید از دوستش شناخت ایشان نزدیک ترین دوست رسول خدا بودند .
این فرمایش شما درست نیست و دلائل زیادی دارد:
1- اگر ایشان نزدیکترین دوست رسول خدا بودند زمانی که پیامبراکرم بین مهاجرین و انصار پیمان برادری برقرار کردند آن حضرت بین جناب ابوبکر و عمر پیمان برادری بستند چون آن دو به هم نزدیک بودند و خودشان با حضرت علی علیه السلام پیمان برادری بستند در حالی که اگر این فرمایش شما درست باشد باید ایشان بین خود و جناب ابوبکر پیمان برادری می بستند که این کار را نکردند .
2- خداوند به همه ی ما انصاف عنایت فرماید خود جناب ابوبکر خود را بهتر از همه نمی دانستند و این ادعا را نداشتند چیزی که خودشان نفرموده و حتی عکس آن را اظهار داشته اند چگونه شما ادعا می کنید ایشان فرمودند "اقیلونی ، اقیلونی و لست بخیرکم و علیٌ فیکم" فرمودند مرا رها کنید من بهترین شما نیستم در حالی که علی علیه السلام در بین شماست آن وقت شما می فرمایید ایشان از همه بهتر بودند .
3- ابن ابی الحدیدمعتزلی که از علمای شما است در شرح نهج البلاغه در همان اولش می گوید سپاس خدا را که مفضول را بر فاضل برتری داد ایشان خلیفه ی اول را مفضول می داند و علی را فاضل و" فاضل" از مفضول بالاتر است و خود این اعتراف جالب است .
فرمودید اگر ایشان باغ را به فاطمه می داد اسلام بد نام می شد آیا پیامبر باغ را به فاطمه نداد ، آیا کار پیامبر به نظر شما اسلام را بد نام کرد ، آیا دیگران نباید از رسول خدا پیروی نمایند .
فرموده اید شما فاطمه را معصوم می دانید آری شما هم اگر به منابع خودتان مراجعه فرمایید این حقیقت بر شما روشن می شود لذا خواهش می کنم برای رضای خداوند به روایات ذیل آیه ی تطهیر مراجعه فرمایید
پیامبراکرم تا 6 ماه بعد از نزول آیه ی تطهیر هنگام رفتن برای ادای فریضه ی صبح در خانه ی حضرت زهرا تشریف می آوردند و می فرمودند
" السلام علیکم یا اهل البیت انما یُرید الله لِیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا"
بنابراین شما هم باید فاطمه سلام الله علیها را معصوم بدانید .
نکته ی دیگر اینکه اصولاً وقتی ما این روایت را پذیرفتیم که "اِنَّ الله یغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها"
خداوند با خشم فاطمه خشم می گیرد و با رضایت او راضی می شود باید آن بزرگوار معصوم باشد و گرنه ممکن است بر موردی که رضای خداست خشم بگیرد و این مطلب با حدیث منافات دارد
فرموده اید شما از فاطمه رضی الله عنها یک اله درست کرده اید و این شما را بیچاره کرده
برادر عزیز ماجزالله تبارک و تعالی اله دیگری قائل نیستم و حضرت زهرا و امامان علیهم السلام را بنده ی خدا می دانیم و اعتقاد داریم که آنان هر چه دارند به اذن الله دارند و مِنْ الله دارند و بالاستقلال چیزی ندارند و نسبت به خداوند حکم صفر را در مقابل عدد دارند البته آنان را خداوند کمالات فوق العاده ای عنایت فرموده و ما حتی توان درک آن کمالات را نیز نداریم .
برادر عزیز شما کدورت بین حضرت ابوبکر و حضرت فاطمه سلام الله علیها را قبول دارید فرموده اید به آن شوری نبوده چطور نبوده شورتر از این که خود شما در منابع خودتان روایت نقل کرده اید که فاطمه سلام الله علیها از دنیا رفت در حالی که نسبت به خلیفه ی اوّل و دوم غضبناک بود و خود خلیفه نیز در پایان عمرش از کرده خود نسبت به آن حضرت به استناد روایات خودتان پشیمان بود پس مطلب شورتر از آن است که شما تصور فرموده اید
خداوند به همه ی ما توفیق پیروی از حق و انصاف عنایت فرماید .
با عرض سلام خدمت تمامی محبین پیامبر مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) ،امید دارم که حال تمامی عزیزان خوب باشد .
خوب بر گردیم به بحث خودمان ؛ من چند سوال برایم پیش آمده که جواب قابل قبولی نمی توانم برای آن پیدا کنم
1- چرا حضرت زهرا سلام الله علیها را که دخت نبی مکرم اسلام و آن همه فضیلت که پیامبر برای ایشان فرمودند باید شبانه دفن شوند ؟
2- چرا خلیفه مسلمین که باید با اجازه ایشان هر کاری را کرد چون ما عقیده داریم که از این بزرگواران برای کارهای مهم کسب اجازه کنیم در تشییع جنازه دختر رسول اکرم که رضایت ایشان رضایت خداوند و غضب آن حضرت غضب خداوند متعال است شرکت نداشتند؟
3- در آخر هم چرا قبر این بزرگوار پنهان و مخفی است؟
با تشکر از این که جواب خود را با دلیل محکم و عقل پسند میدهید .
من یک سوال از شما اهل سنت دارم ؟
قال رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) :
فاطِمَةُ بَضْعَةُ مِنّى فَمَنْ اَغْضَبَها اَغْضَبَنى .
1 ـ صحیح بخارى جلد 5 ، باب فضائل صحابه ، ص 36 ، و جلد 7 کتاب النکاح ، ص 47 چاپ مصر.
2 ـ صحیح مسلم جلد 7 ، باب فضائل صحابه ، ص 140 چاپ مصر.
3 ـ سنن ترمذى ، جلد 5 ، ص 359 چاپ مصر.
4 ـ سنن ابن ماجه ، جلد 1 ، کتاب النکاح ، باب 56 چاپ مصر.
5 ـ سنن ابى داوود جلد 1 ، کتاب النکاح ، ص 478 ، چاپ مصر.
6 ـ مسند احمد ، جلد 4 ، ص 5 ، ص 326 چاپ مصر
و دهها منبع معتبر دیگر اهل سنت .
فَهَجَرَتْ اَبابَکر ... فَلَمْ تَزَلْ مُهاجِرَةً لَهُ حَتى تَوُفّیَتْ .
فَغَضَبَتْ فاطِمَةُ رَضىَ اللّهُ عَنْها وَ هَجَرَتْهُ فَلَمْ تُکَلِمْهُ حَتى ماتَتْ
1ـ صحیح بخارى ، ج 4 ، کتاب فضل الجهاد و السیر ، باب الخمس ، ص 96 و جلد 5 باب غزوة خیبر ، ص 177 و جلد 8 کتاب الفرائض ، ص 185 چاپ مصر.
2 ـ صحیح مسلم جلد 5 کتاب جهاد و السیر ، باب قول النبى (صلى الله علیه وآله وسلم) ما ترکنا فهو صدقه ، ص 154 .
3 ـ السنن الکبرى بیهقى ، کتاب قسم الفئ و الغنیمه جلد 6 ص 300 چاپ هند .
4 ـ سنن ترمذى ج 4 ، کتاب السیر ، باب 44 شماره حدیث 1609 چاپ مصر .
5 ـ مسند احمد ج 1 ، ص 6 و 9 چاپ مصر
و دهها منبع معتبر دیگر اهل سنت.
آیا این مطلب را قبول دارید یا نه؟
یکى از امور ضرورى دین حنیف اسلام و یکى از موضوعاتى که در آیات متعددى از کتاب عزیز بدان اشاره شده و در نتشریف نیز روایات متواترى در مورد آن وارد شده است، موضوع «مهدى موعود»، علیهالسلام، است و امت اسلام، با مذاهب مختلف و دیدگاههاى متفاوت، در اعتقاد به ظهور مهدى از آل محمد، صلىاللهعلیهوآله، در آخرالزمان، براى پر کردن زمین از عدل و داد، بعد از آنکه از ظلم و ستم آکنده شده، وحدت نظر دارند.
در هر حال این موضوع در مجموعه اعتقادات اهل اسلام تا بدان حد از ضرورت رسیده که جز اهل لجاج و کسانى که بدون دلیل سخن مىگویند، کسى با آن مخالفت نکرده است.
کتابها و رسالههایى که در اثبات ظهور مهدى، علیهالسلام، و اینکه او از فرزندان فاطمه، علیهاالسلام، است، نوشته شدهاند بسیار فراوان و متنوعاند و نویسندگان دانشمند شیعه و اهل سنت در این زمینه قلم زدهاند.
در قرآن کریم آیات متعددى در شان مهدى، علیهالسلام، وارد شده است، البته باید توجه داشت که باطن این آیات و یا به عبارتى تاویل آنها به آن حضرت اشاره دارد، نه تنزیل آنها.
رسول خدا، صلىاللهعلیهوآله، مىفرماید:
«ما فىالقرآن آیة الا و لها ظهر و بطن» (1)
هیچ آیهاى از قرآن نیست مگر اینکه براى آن ظاهر و باطنى است.
امام باقر، علیهالسلام، نیز در پاسخ کسى که در همین زمینه از ایشان پرسش کرده بود، فرمود:
«ظهرها تنزیلها و بطنها تاویلها» (2)
ظاهر هر آیه تنزیل آن و باطن هر آیه تاویل آن است.
«بطن» و «تاویل» عبارت از مفهوم عامى است که بعد از جدا کردن آیه از خصوصیاتى که آن را در برگرفته، به دست مىآید، به گونهاى که آیه در گذر ایام قابلیت انطباق بر موارد مشابه با مورد نزول را پیدا کند. و این همان چیزى است که ماندگارى و فراگیرى قرآن را در عین جاودانگى آن تضمین مىکند.
تردیدى نیست که براى قرآن دو نوع دلالت وجود دارد: یکى دلالتى که بر حسب ظاهر آن و بر اساس شان نزول آیه به دست مىآید، و دیگرى دلالتى که عام و فراگیر است و قابلیت انطباق بر موارد مشابه را، بر حسب آنچه در طول زمان پیش مىآید، داراست. به واسطه همین نوع دلالت است که قرآن تا ابد زنده است و در همه زمانها شفابخش مردم و دواى بیماریهاى آنهاست.
اما برخى از آیاتى که در شان امام مهدى، علیهالسلام، تاویل شدهاند، به قرار زیر است:
1. «و نرید ان نمن علىالذین استضعفوا فىالارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین، و نمکن لهم فىالارض» (3)
و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روى زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم.
این آیه اگر چه به مناسبت داستان فرعون و موسى و بنىاسرائیل نازل شده است، اما مدلول آن عام بوده و بیانگر سنتى است که خداوند در میان مردمان جارى ساخته است. به عبارت دیگر این آیه بیان مىکند که خداوند بزودى دستان مستضعفان را مىگیرد تا آنها را بر مستکبران غالب سازد و آنها را وارث شهر و سرزمین مستکبران نماید.
در حدیثى که «مفضلبن عمر» روایت کرده چنین آمده است:
«سمعت اباعبدالله، علیهالسلام، یقول: ان رسولالله، صلىاللهعلیهوآله، نظر الى على و الحسن و الحسین، علیهمالسلام، فبکى و قال: انتم المستضعفون بعدى.
قال المفضل: قلت: مامعنى ذلک؟ قال: معناه انکم الائمة بعدى، انالله عزوجل یقول: «و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فىالارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین» قال، علیهالسلام: فهذه الآیة جاریة فینا الى یوم القیامة.» (4)
از اباعبدالله (امام صادق)، علیهالسلام، شنیدم که فرمود: پیامبر اسلام، صلىاللهعلیهوآله، نگاهى به على، حسن و حسین، علیهمالسلام، انداخت و در حالى که گریه مىکرد فرمود: شما مستضعفان پس از من هستید.
مفضل مىگوید: پرسیدم معناى این سخن چیست؟ و امام [در جواب] فرمود: معناى این سخن این است که شما امامان بعد از من خواهید بود. خداوند، عزوجل، مىفرماید: «و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روى زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم.»
در نهجالبلاغه نیز چنین آمده است:
عطف الضروس (6) على ولدها. و تلا عقیب ذلک: و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فىالارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین.» (7)
دنیا بر ما [آل محمد] بازگردد و مهربانى نماید مانند بازگشتشتر بدخو و گازگیر به بچه خویش و در پى آن خواند: مىخواهیم بر آنانکه در زمین ناتوان شمرده شدهاند منت نهاده [توانا و بزرگوارشان گردانیم] آنها را پیشوایان و ارث برندگان [زمامداران دین و دنیا] قرار دهیم.
«ابن ابىالحدید» در شرح این کلام امیرمؤمنان، علیهالسلام، مىگوید:
«امامیه گمان مىکنند این کلام خداوند وعدهاى است از سوى او نسبتبه امام غایبى که در آخرالزمان مالک زمین مىشود. اما اصحاب ما [اهل سنت] مىگویند: این کلام وعدهاى است نسبتبه امامى که مالک زمین مىشود و بر همه سرزمینها چیره مىشود. اما لازم نیست که این امام در حال حاضر موجود باشد، بلکه براى درستى این کلام تنها همین که او در آخرالزمان به دنیا بیاید کفایت مىکند.» (8)
اما باید گفت: در اینکه آیه مزبور وعده به ظهور امامى است که پیش از برپایى قیامت مالک زمین شده و بر همه سرزمینها چیره مىشود، اتفاق نظر وجود دارد و تنها اختلاف در این است که آیا این امام در حال حاضر وجود دارد یا اینکه خیر، او به موقع خود متولد مىشود؟ اما به هر حال در این موضوع تردیدىنیست که این امام از فرزندان على، علیهالسلام، خواهد بود.
2. «و لقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر انالارض یرثها عبادى الصالحون» (9)
و ما در زبور، پس از ذکر (تورات) نوشتهایم که این زمین را بندگان صالح من به میراث خواهند برد.
مراد از «زبور» در این آیه زبور داود، علیهالسلام، است. چنانکه در سوره نساء (آیه163) و سوره اسراء (آیه 55) آمده است:
«و اتینا داود زبورا»
و به داود زبور را ارزانى داشتیم.
و زبور همان کتاب «مزامیر» است که در ضمن کتاب عهد قدیم آمده است: اما در این کتاب چنین مىخوانیم:
«از خشم دورى کن و از دشمنى بپرهیز، فریب کارهاى ناشایست را نخور زیرا کسانى که کار ناشایست انجام مىدهند برکنده خواهد شد...» (10)
«و کسانى که انتظار پروردگار را مىکشند وارث زمین مىشوند.» (11)
«و اما کسانى که به سکون و آرامش دستیافتهاند وارث زمین مىشوند و در نهایتسلامتبه کامجویى مىپردازند.» (12)
«زیرا خجستگان و برکتیافتگان از آنها وارث زمین مىشوند و نفرین شدگان از آنها ریشهکن مىشوند.» (13)
«درستکاران وارث زمین شده و تا ابد در آن ساکن مىشوند.» (14)
3. «وعدالله الذین امنوا منکم و عملواالصالحات لیستخلفنهم فىالارض کما استخلفالذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبودننى لایشرکون بىشیئا» (15)
خدا به کسانى از شما که ایمان آوردهاند و کارهاى شایسته کردهاند، وعده داد که در روى زمین جانشین دیگرانشان کند، همچنان که مردمى را که پیش از آنها بودند جانشین دیگران کرد. و دینشان را، که خود بر ایشان پسندیده است، استوار سازد. و وحشتشان را به ایمنى بدل کند. مرا مىپرستند و هیچ چیزى را با من شریک نمىکنند.
جانشینى و قدرتیافتن در زمین به صورت فراگیر و همیشگى، که در این آیه بدان وعده داده شده، در هیچ برهه از زمان براى امت اسلام تحقق نیافته است، بنابراین ما چارهاى نداریم جز اینکه بگوییم این وعدهاى است تخلفناپذیر که با ظهور مهدى منتظر، علیهالسلام، محقق مىشود.
در مورد عیسى بن مریم، علیهماالسلام، و بازگشت او به دنیا در آخرالزمان و همچنین پیروى او از امام مهدى، علیهالسلام، در قرآن کریم آمده است:
«و لما ضرب ابن مریم مثلا، اذا قومک منه یصدون . و قالوا الهتنا خیر ام هو ما ضربوه لک الا جدلا بل هم قوم خصمون، ان هو الا عبد انعمنا علیه و جعلناه مثلا لبنىاسرائیل ... و انه لعلم للساعة ، فلا تمترن بها و اتبعون هذا صراط مستقیم.» (16)
و چون داستان پسر مریم آورده شد، قوم تو به شادمانى فریادزدند، و گفتند: آیا خدایان مابهترند یا او؟ و این سخن را براى جدال با تو نگفتند، که مردمى ستیزهجویند. او جز بندهاى نبود که مانعمتش ارزانى داشتیم و مایه عبرت بنىاسرائیلش گردانیدیم... و هر آینه او نشانه فرارسیدن قیامت است. در آن شک مکنید، و از من متابعت کنید، این است راه راست.
«ابن حجر هیثمى» مىگوید: «مقاتل بن سلیمان» و کسانى دیگر از مفسران که از او پیروى مىکنند، گفتهاند: این آیه در شان مهدى نازل شده است. و در ادامه نیز چنین مىگوید:
«بزودى احادیثى که در آنهاء تصریح شده که او از اهل بیت پیامبر است، خواهد آمد.. پس آیه دلالتبر این دارد که در نسل فاطمه و على، علیهماالسلام، برکت قرار داده شده و خداوند از نسل آن دو پاکسیرتان بسیارى خارج مىسازد و نوادگان آنها را کلیدهاى حکمت و معادن رحمت قرار مىدهد و سر این موضوع این است که پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، از خداوند خواست که فاطمه و نسل او را از شر شیطان رانده شده در امان بدارد و همین را نسبتبه على نیز درخواست کرد. » (17)
رسول خدا، صلىاللهعلیهوآله، نیز مىفرماید:
«کیف انتم اذا نزل ابن مریم و امامکم منکم». (18)
حال شما چگونه خواهد بود زمانى که پسر مریم نازل شود و امامتان از شماست.
اما، این سخن خداى تعالى در آیه مزبور که مىگوید: «و انه لعلم لساعة» یعنى اینکه او از نشانههاى فرا رسیدن قیامت است. زیرا نزول او در آخرالزمان رخ مىدهد.
ادامه دارد
..................................................................................................................................................
پىنوشتها:
×. متن حاضر ترجمه مقالهاى استبا عنوان «المهدى فىالکتاب والسنة» که توسط حضرت آیةالله معرفت در اختیار مجله قرار گرفته است.
1. در نهایه ابن اثیر (ج1، ص136) چنین آمده است: «لکل آیة منها ظهر و بطن.»
2. ر. ک: السلمى السمرقندى، محمدبن مسعودبن عیاش، تفسیرالعیاشى، ج1، ص11.
3. سوره قصص (28)، آیه 5.
4. الصدوق، ابو جعفر محمدبنعلى، معانىالاخبار، ص78-79.
5. کلمه «الشماس»، مصدر «شمسالفرس» است و هنگامى استعمال مىشود که اسبى از سوارى دادن خوددارى کند.
6. کمله «الضروس» به معناى شتر بدخویى که به خاطر عطوفتى که نسبتبه فرزند خود دارد کسى را که براى شیر دوشیدن از او رفته گاز مىگیرد.
7. فیض الاسلام، علینقى، ترجمه و شرح نهجالبلاغه، حکمت 200، ص1181-1180.
8. ابن ابىالحدید، عزالدین ابوحامد، شرح نهجالبلاغه، ج19، ص29.
9. سوره انبیاء (21)، آیه 105.
10. زبور داود، مزمور 8-9.
11. همان، مزمور 10.
12. همان، مزمور11.
13. همان، مزمور22.
14. همان، مزمور29.
15. سوره نور (24)، آیه 55.
16. سوره زخرف (43)، آیه 61.
17. الهیثمى، احمدبن حجر، الصواعقالمحرقة، ص96.
18. البخارى، اسماعیلبن ابراهیم، صحیحالبخارى، ج4، ص205; مسلمبنالحجاج، صحیح مسلم، ج1، ص94; ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج2، ص272 و336، الطبرسى، الفضلبنالحسن، مجمعالبیان فى تفسیرالقرآن، ج2، ص449.
در جواب برادر مقدم
پرسش : هیچ دلیل عقلی بر وجود امام زمان نداریم.
پاسخ : در ابتدا لازم است به این نکته توجّه داشته باشیم که اعتقاد به مصلح موعود جهانی در تمام ادیان یک اصل مسلّم و قطعی است و هر یک از انبیاء گذشته، به پیروان خود از آمدن مصلحی غیبی خبر دادهاند.[1]
به طور کلّی از دو طریق میتوان وجود امام زمان را ثابت کرد: 1. دلیل عقلی؛ 2. دلیل نقلی.
الف: دلیل عقلی
و آن اینکه تا وقتی که تکلیف ثابت است و مکلفانی وجود دارند، عدّهای هستند که مصون از خطا نیستند و باید امام معصوم و پیشوایی وجود داشته باشد تا آنها را هدایت کند، و زمین بدون انسان کامل مانند جسم بدون روح است به همین جهت علی ـ علیه السّلام ـ نیز فرمودهاند: «زمین هرگز از حجت خدا خالی نخواهد ماند و آن حجت الهی یا ظاهر است یا مشهور یا خائف است و مستور تا حجتها و بینات الهی باطل نگردد.»[2]
ب: دلیل نقلی
این دلیل را میتوان به دو صورت توضیح داد:
الف) روایات نبوی که امامان دوازده گانه را با نامهای آنان به طور روشن معرفی کردهاند که به ذکر دو نمونه از لسان اهل سنّت اشاره میکنیم.
1. از ابن عباس روایت شده که شخصی یهودی به نام نعثل نزد رسول خدا آمد و سؤالهای بسیاری را مطرح نمود و از اوصیاء نیز پرسید، حضرت در پاسخ فرمود: «نخستین وصی من علی و پس از او حسن و حسین و امامان نه گانه و از فرزندان او میباشند.» و نعثل پرسید نام آنها چیست؟ حضرت اسامی تک تک امامان را تا امام دوازدهم (حضرت مهدی (عج)) شمردهاند.[3]
2. باز در کتاب مناقب وجود دارد که از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده که شخصی یهودی به محضر رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ میرسد و سؤالات زیادی میکند و از اوصیاء حضرت میپرسد و سؤال میکند پس از حسین اوصیاء چه کسانی هستند پیامبر فرزندان امام حسین از علی بن الحسین ـ علیه السّلام ـ را نام میبرد تا حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ و سپس میفرماید: لقب او قائم و حجت است و او غائب خواهد شد و خوشا به حال صابران در غیبت...
ب) شواهد تارخیی یعنی گزارشهایی که ولادت آن حضرت و ایام کودکی او را نقل کردهاند برای نمونه به بعضی از اقوال اهل سنّت اشاره میکنیم.
1. حافظ سلیمان حنفی میگوید: «خبر معلوم نزد محققان و موثقان این است که ولادت قائم (عج) در شب پانزدهم شعبان سال 255 در شهر سامرا واقع شده است.[4]
2. خواجه محمد پارسا در کتاب فصل الخطاب گفته: «یکی از اهلبیت ابومحمد بن عسگری است که فرزندی جز ابوالقاسم که قائم و حجت و مهدی و صاحب الزمان نامیده میشود باقی نگذاشت و او در نیمه شعبان سال 255 هجری متولد شد. مادرش نرجس نام دارد، او هنگام شهادت پدرش پنج سال داشت.[5]
بهتر است بدانیم بعضی محققین تعداد روایات اهل سنّت را بیش از 200 روایت تخمین زدهاند که همه در مورد امام دوازدهم میباشد که فقط حقانیت شیعه اثنی عشری (دوازده امامی) را میرساند و بر هیچ یک از مذاهب، جز شبعه دوازده امامی منطبق نیست و همه این احادیث بر ولادت و امامت حضرت ـ علیه السّلام ـ دلالت میکند و آیت الله شیعه دوازده امامی منطبق نیست و همه این احادیث بر ولادت و امامت حضرت ـ علیه السّلام ـ دلالت میکند و آیت الله صافی(دام عزه) در کتاب مهدویت بیش از 77 نفر از علمای اهل سنّت را نقل میکند که هر یک به نحوی ولادت آن حضرت را بیان کردهاند. پس اگر اهل سنّت مطلقاًبگویند حضرت مهدی (عج) به دنیا نیامده این ادعای کاملاً بیاساس است زیرا آنها حتّی گفتهها و نوشتههای بزرگان خود را هم قبول ندارند. علاوه بر آن، آیات متعددی در قرآن به چگونگی قیام آن بزرگوار اشاره کرده است.[6]
به عنوان نمونه به تفسیر آیات 105 و 106 سوره نور، 55 از سوره توبه، 29 سوره کهف و 29 سوره مؤمن مراجعه شود. و اگر آنها طولانی بودن عمر را دلیل عدم ایشان تولد بدانند، به سادگی میتوان عرض کرد که همان کسی که قادر است عیسی بن مریم را زنده نگه دارد تا به مهدی موعود اقتدا کند و یونس را در شک ماهی محافظت نماید و یا به نوح پیامبر 950 سال عمر بدهد، آیا او قدرت ندارد به مهدی (عج) عمر طولانی عنایت کند در حالی که خود اهل سنّت نیز قائل به زنده بودن عیسی و خضر و صالح و... میباشند.
نتیجه
ولادت حضرت مهدی (عج) امری است مسلم و قطعی و خود اهل سنّت هم به آن واقفند و عوامل و انگیزههای دیگری وجود دارد که نمیگذارند حق را بازگو کنند و حقانیت شیعه اثنیعشری و وجود امام زمان ثابت کنند.
[1] . آیت الله مکارم شیرازی، حکومت جهانی مهدی، قم، انتشارات نسل جوان، چاپ یازدهم، 1380، ص 51.
[2] . علامه محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 1، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ چهارم، 1362، ص 188.
[3] . همان، ج 36، ص 283.
[4] . شیخ سلیمان قندوزی، حنفی، ینابیع الموده، قم، مکتبه بصیرتی، 1385 ق.
[5] . همان مدرک.
[6] . آیت الله صافی (لطف الله) امامت و مهدویت، ج 2، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج 2، ص 56 الی 241.